دستمال‌های کاغذی را از کف اتاق جمع می‌کنم، در دستم مچاله می‌شوند و روبروی آیینه، کبودی کتفم را پشتِ دکمه‌های پیرهنم مخفی می‌کنم. آقای مخاطب که با ولعِ تمام، این سطرها را با چشم‌هایت دنبال می‌کنی و می‌خواهی از پشتِ این سطرها، پیرهنم را پاره کنی، صدای نفس‌هایت عذابم می‌دهد. می‌خواهم باکمال تأسف به اطلاعتان برسانم، من زنم و به‌شدت به اخلاق پایبند ...