امیری را اگر دیدی فقری را مکن تحقیر
که هر شمعی بهقدر قدرت خود نور هم دارد
مزن نیش از نداری بهرهای از نوش ای منعم
که این قدرتنمایی تو را زنبور هم دارد
عصا در دست موسی چونکه باشد میشود ثعبان
وگرنه این عصا را در کف خود کور هم دارد
اگر بهرام گور از گور آرد سر برون گوید
که هر صیاد صیادی به نام گور هم دارد
اگر تاریخ دارد داستان کاوه را ای دل
به دفتر قصه خونخواری تیمور هم دارد
بجایی گر رسیدی ازنظر مفکن ضعیفان را
سلیمان با چنان حشمت نظر بر مور هم دارد
مکن ترک وطن ژولیده بهر خفتن بغداد
که آن آبوهوا را صبح نیشابور هم دارد

دیدگاهها
هنوز نظری ثبت نشده است.