جایگاه انسانیت در اندیشه برتراند راسل
برتراند راسل:
تنها انسانیت را در نظر داشته باشیم و باقی چیزها را فراموش کنیم. اگر بتوانیم از عهده این کار برآییم، آینده انسان، بهشتی خواهد بود لبریز از شادی و دانش و آگاهی، ولی اگر موفق نشویم، یک نابودی عظیم و جهانی را پیش رو خواهیم داشت.
روز جهانی ریشهکنی فقر است، کاری بکنید
...
باید فقیر کشت
تا ریشهکن شود
این فقر خانهسوز
(از دفتر مفقودهها، اشعار 1378)
امروز، روز جهانی غذاست. سومالی برایمان بندری میرقصد و ما با هیجان تمام دست میزنیم! فردا، 25 مهر، برابر با 17 اکتبر، روز جهانی «ریشهکنی فقر» است. همیشه حرفهای قشنگ، راحتتر میان دهان میچرخد؛ اما سالی که مطرح میشود این است؛ آیا واقعن فقر قابل ریشهکنی است؟ همین فقر مادی را فقط میگویم، گور بابای فقر فرهنگی و سایر فقرهایی که سراغ آدم میآید! این سازمانهای عریض و طویل بینالمللی دارند چه کار میکنند در جهانی که هرروز فقیر در آن در درد خویش غرقتر میشود، سرتان را به سمت افریقا بچرخانید ببینید که فقیر یعنی آدمهایی که روی معادن سنگهای قیمتی راه میروند و در آن کار میکنند! فقیر یعنی کسی که در کشوری مستعمره زندگی میکند، حتی اگر میلیارد دلار پول نقد داشته باشد. فقیر یعنی کسی که در جهانی زندگی میکند که هنوز در آن استعمار و استثمار وجود دارد! فقیر یعنی من و تو که هرروز برای چیزهایی میجنگیم که خود نداریمشان!
فقر روز جهانی ریشهکنی فقر فقیر امپریالیزم
دعوتید به لذت از دعای عرفه
امروز، ۲۳ مهر (15 October) روز جهانی نابینایان است. برای یک روز هم که شده، عصای سفید دلمان را به خاطر بیاوریم. به بهانهی همروزی این روز با «عرفه» بکوشیم که در همه عمر آنگونه باشیم که در پاسخ سؤال عرفت؟ سر تأکید بجنبانیم: بلی!
فرازی از دعای عرفه:
اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ...
به دوستان توصیه میکنم، یکبار هم که شده، ترجمهی این مناجات را بخوانند! چراکه شعر است. چراکه حیف است اگر تغزلی اینچنین را نخوانده باشی ...
آغاز تغییرات را جشن میگیرم!
امروز، روز خانهتکانی شغلیام هست. با خود به این نتیجه رسیدم که باید قید برخی از کارهایی که جز مشغله ی فکری و زمانی، حاصل دیگری در پی ندارد را بزنم. هرچه میخواهد بشود، بشود. قیمتش هم اصلن مهم نیست. نخست از آموزشگاه آزاد سینمایی و موسسه آموزش آزاد آیینه رشد دل بریدم و تنها خدا میداند برایم چقدر خداحافظی با این حوزهها سخت بود. شاید روزی دوباره، حرکتی ازایندست را تکرار کردم اما به حتم در نه در استان گلستانی که سوز خزان مدرکگرایی و خریدوفروش مدرک، کمر دلسوزان آموزش را نشانه میرود! نه در اینجا که مدعیان زیادند و دوستان ناپیمان و فراموشکار! بگذریم،
دست رو دست
جون ِ داداش یه شامی، ناهاری بیا در خدمت باشیم. بعدش هم یه مجلس میچینم باهم دوتایی یه حالی ببریم ... نه جون ِ داداش ... این چه حرفیه؟ نزن از این حرفا شاکی می شم آ! ... نه این چه حرفیه؟ ... به مولا سر اون جریان جا خال نداشتم، ... خاطرجمع ... چاکرتیم ... سالاری ... یا علی!
تلفن همراهش را گذاشت توی جیبش و دستم را که در طول تماس در دستش گرفته بود؛ فشار داد.
ب َ، چاکر داش ِ گلم؛ خوبی؟
با دستپاچگی گفتم: س َس سلام. ...
میمونی مهرگان گوشزد میشود
«مهرگان» متعلق به همهی مردم سرزمین ایران بزرگ است و تنها یک جشن نیست. مهرگان یک بستهی فرهنگی است. اینکه عدهای آن را مختص هموطنان زرتشتی میدانند، در اساس به «به دینی» باوری ندارند والا، مشخصن فلسفهی مهرگان، سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمتهایی است که به انسان ارزانی داشته و تحکیم دوستی و محبت میان انسانهاست. اهمیت این مسئله آنقدر بوده که در تقویم ایران قدیم، شش روز برای آن در نظر گرفته شده بوده. میخواهم عرض کنم که باید همهی روزها را مهرگان دانست. همهی روزها، روز پیمان و مخالفت با بیمهری و پیمانشکنی و دروغ است. از این بابت دیگر فرقی نمیکند که این فرهنگ در چه زمانی زمزمه و بازخوانی شود. میخواهد به تقویم فعلی شانزدهم مهر باشد، میخواهد از نخستین روز مهرماه شروع شود. میخواهد یک روز جلوتر باشد یا عقبتر. البته بعد دینیاش را مدنظر ندارم. بههرحال برای ما ایرانیان، آموزههای فراوانی است از مهر و دوستی. از نگران هم بودنها و ... بیاییم و به همدیگر بگوییم چقدر اهل مهر هستیم. شاید زودتر از چیزی که فکر میکنیم قطار رفتنمان بوق آخر را هم زد! برویم و به پدر ـ مادر، برادر ـ خواهر، همسر ـ فرزند، همسایه هرکسی اصلن، حتی کسی که نمیدانیم چرا، ولی یقین داریم دوستش داریم، برویم بگوییم. دروغ را، دروغ را، دروغ را بجنگیم. بیاییم بهجای تبریکهای عادت گون، در عمل مهر را پاس بداریم. آنگاه هرروزمان جشن است، هرروزمان مهرگان.
مهرگانی باشید. — feeling loved in Iran.
تاثیر تو بر زندگی من!
(فئودور داستایوسکی):
آری، زندگی مملو از نشاط و سعادت است و حتی در زیرزمین هم میتوان به نیک بختی نائل شد. آلیوشا تو نمیتوانی تصور کنی تا چه اندازه اکنون به زندگی دلبستگی دارم و چه عطشی برای وجود داشتن و شناختن درمیان این دیوارهای خاموش در دل من به وجود آمده است، تمام رنجها و دشواریها را از میان خواهم برد بهشرط آنکه درهر لحظه بگویم من هستم، اگرچه بییار و یاورم ولی باوجوداین هستم و آفتاب را میبینم و اگر هم نبینم بااینهمه میدانم که وجود دارد.
فئودور داستایوسکی راز زندگی با تو
نظرسنجی در مورد رابطه با امریکا
مطلبی خواندم در جوان آنلاین به قلم آقای صادقیان. در حد بضاعت جوابی بر آن مینگارم.
جناب آقای غلامرضا صادقیان
با سلام و احترام، با عنایت به مطلب منتشرشده از سوی شما در جوان امروز، پاسخی را بهصورت دستگرمی، از سوی خودم بهعنوان یک شهروند، تقدیم حضور مینمایم.
صحبت ازنظرسنجی، این مفهوم را میتواند داشته باشد که دولت میخواهد میزان مشروعیت تصمیمات خود را بسنجد و ببیند با چه هزینههایی برای طرح این موضوع باید مواجه شود. نظرسنجی، روشی علمی جهت کاهش هزینههای ریسک یک عملیات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و یا اجتماعی است. اینکه شما ضرورت این مسئله را درک نمیکنید، برمیگردد به اندیشه دگماتیک که دارید. اینکه یک دولت حالا روی کارآمده که حتی در ظاهر خود را پاسخگوی مردم میداند چرا شما را آزار میدهد؟ این دولت دوست دارد اینطور رفتار کند. اینکه شما وظایف دولت را به قانون اساسی محدود میکنید به معنی عدم درک صحیحتان نسبت به قانون و اصل تفکیک قواست.
جریمه
□
گناه ِ من از لبهای تو آغاز میشود
سلام
اینجا، پائیز است؛
حوالی ی نامههایت
باتلاقهای ویتـنام گریه میکنند،
برگها بوی خندههای بلوار کشاورز میدهد
تا یادم نرفته
از یادت نبر
جریمههای کودکیام را
بزرگداشت مولانا
هشتم مهر را روز بزرگداشت مولانا نام نهادهاند. نامگذاری یک روز برای مردی که در هرروزی زندهتر است، با محدودیتهای تقویم توجیهپذیر مینمایاند ولی آنچه توجیه ناشدنی است، فراموشی اهالی قلم است از این جناب. دورانی که اختراعات ملت ما به نام بادیهنشینان جنوبی و همسایگان غربی سند میخوردند به سر آمده. این روزها، شخصیتهای ما را نیز گروگان میگیرند و کسی نیست صدایی بلند کند، اعتراضی بنماید و خشمی به تصویر کشد. مولانا تنها متعلق به اهالی شعر و عرفان نیست. مولانا، تجسد مهر است در اندیشهای که بنیان آن را مهر نهاده است. شاید ازاینسبب باشد که مهرماه مفتخر به نام این جناب آمده است. به نظر میرسد اهالی تصویرگری و پیکره تراشان که میتوانستند از سرچشمهی مولوی بهرهها بجویند در این مهم ناموفق بودهاند. مینماید که اهالی هنرهای نمایشی، این جنون اشتیاق را و این شوق بر جنون را ندیدهاند. عرصهی تئاتر اگر مزین به شور معنوی مولوی میشد، شاید دیدنیتر بود. مولوی همان پیلی است که در مثنوی بدان اشارت فرموده. هموست که در برابر پیشگاه بزرگان، سر تواضع به خاک میساید و از دیگر سوی، خود را چنان میشناسد که باید. مولوی از شناخت مرشد به شناخت مراد میرسد و آنگاهکه به خود برمیگردد، نیست را مییابد و چه عظمتی است نهفته در نیستیاش. برخی به شعبده تصویر خویش بر فکر و روح دیگران حک میکنند و مولوی به شعبدهی نبود خویش آن مینماید که نبودنش هرروز حس شود. بهپاس بزرگیاش، بهپاس وقاری که بازیچه کودکان کویاش گردید، بهپاس آنکه از منبر فرود آمد، خدایش نردبان جهان به دستش تا بالا برود و برای ما زنجیریان خاک، داستان عاشقی درگذر طلافروشی به تصویر کشد. یادش مانا و روحش غریق رحمت واسعهی حق.
وحید پیام نور
فعال مدنی، نویسنده، منتقد ، ناشر و فیلمساز
مدیرعامل موسسه فرهنگی اجتماعی دیدبان اصل هشتم
مدیرمسئول انتشارات بافر
مدیرمسئول آموزشگاه آزاد سینمایی آینه رشد
مدیرعامل شرکت بافر بنیان
http://payaamnoor.ir
کلیهی حقوق محفوظ و نقل قول تنها با ذکر منبع پسندیده است.
دستهبندی
-
اندیشه
(۲۷)-
سیاستنامه
(۱۰) -
اندیشه دیگران
(۹) -
پیالهای نور (دینداری)
(۷)
-
-
اجتماع
(۳۷)-
آسیبهای اجتماعی
(۲) -
سازمان مردم نهاد
(۳) -
نقد اجتماعی
(۳۲) -
گرگاننامه
(۲)
-
-
ادبیات
(۸۹)-
سرودهها
(۵۵) -
داستان
(۱۷) -
نقد ادبی
(۸) -
درسهایی برای نوشتن
(۶) -
آثار ادبی دیگران
(۲)
-
-
سینما و تلویزیون
(۱۳)-
نقد و نظر
(۱۰) -
اصول فیلمنامه
(۲)
-
-
روزنوشت
(۳۹)
آخرین مطلب
بیشترین بازدید
بیشترین محبوبیت
بیشترین مشارکت
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۶)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۳)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱۰)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- اسفند ۱۳۹۳ (۱)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۱)
- مهر ۱۳۹۳ (۲)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱)
- تیر ۱۳۹۳ (۵)
- خرداد ۱۳۹۳ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۳)
- اسفند ۱۳۹۲ (۴)
- بهمن ۱۳۹۲ (۴)
- دی ۱۳۹۲ (۵)
- آذر ۱۳۹۲ (۵)
- آبان ۱۳۹۲ (۶)
- مهر ۱۳۹۲ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۲ (۴)
- مرداد ۱۳۹۲ (۷)
- تیر ۱۳۹۲ (۱)
- خرداد ۱۳۹۲ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۷)
- فروردين ۱۳۹۲ (۷)
- اسفند ۱۳۹۱ (۳)
- بهمن ۱۳۹۱ (۴)
- دی ۱۳۹۱ (۵)
- آذر ۱۳۹۱ (۳)
- آبان ۱۳۹۱ (۲)
- دی ۱۳۹۰ (۱)
- آبان ۱۳۹۰ (۱)
- مهر ۱۳۹۰ (۴)
- خرداد ۱۳۸۹ (۱)
- تیر ۱۳۸۸ (۲)
- فروردين ۱۳۸۸ (۱)
- شهریور ۱۳۸۷ (۱)
- مرداد ۱۳۸۷ (۱)
- تیر ۱۳۸۷ (۱)
- فروردين ۱۳۸۷ (۱)
- اسفند ۱۳۸۶ (۱)
- آذر ۱۳۸۶ (۲)
- مهر ۱۳۸۶ (۱)
- خرداد ۱۳۸۶ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۸۶ (۱)
- فروردين ۱۳۸۶ (۱)
- آبان ۱۳۸۵ (۲)
- مهر ۱۳۸۵ (۱)
- تیر ۱۳۸۵ (۱)
- خرداد ۱۳۸۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۸۵ (۱)
- فروردين ۱۳۸۰ (۱)