وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر سیاسی» ثبت شده است

شعری از ژولیده نیشابوری


شعری از ژولیده نیشابوری که توسط «همای» زیباتر شده.

هر آن فردی که دارد ضرب عالم، زور هم دارد
بلی هر کس که دارد زور و زر مزدور هم دارد

مخور هرگز فریب زرق‌وبرق زر که می‌گویند
اگر ویرانه دارد گنج، مار و مور هم دارد

امیری را اگر دیدی فقری را مکن تحقیر
که هر شمعی به‌قدر قدرت خود نور هم دارد

مزن نیش از نداری بهره‌ای از نوش ای منعم
که این قدرت‌نمایی تو را زنبور هم دارد

عصا در دست موسی چون‌که باشد می‌شود ثعبان
وگرنه این عصا را در کف خود کور هم دارد

اگر بهرام گور از گور آرد سر برون گوید
که هر صیاد صیادی به نام گور هم دارد

اگر تاریخ دارد داستان کاوه را ای دل
به دفتر قصه خون‌خواری تیمور هم دارد

بجایی گر رسیدی ازنظر مفکن ضعیفان را
سلیمان با چنان حشمت نظر بر مور هم دارد

مکن ترک وطن ژولیده بهر خفتن بغداد
که آن آب‌وهوا را صبح نیشابور هم دارد

۰ نظر
وحید پیام نور

دل پرتر از زیرسیگاری

تمام این سطرها 
تلاشی است عبث 
برای من که ماه را راه‌راه تماشا می‌کنم. 
هلال که هیچ حرام و حلال سرش نمی‌شود 
دل صاحب‌مرده‌ی ما 
پُـر تر از این زیرسیگاری است 
من هم که به‌اندازه‌ی یک باکس سنگینم 

۰ نظر
وحید پیام نور

اتفاق نمی‌افتد؛ تف می‌شود توی سرنوشت آدمی

(یک)
از این اتفاق که می‌افتم 
کسی هم خبردار نمی‌شود افتراق افتادن و اتفاق چیست!
انفاق جای خود دارد فقط اگر بیفتم به دست‌وپایت
دل رحم‌تر از تو مادر تاریخ 
نزائیده ـ هنوز بادهای شمال گوزنی را که شاخ‌هایش سرخدار است! 
کبکم خروس نمی‌خواند ...

۰ نظر
وحید پیام نور