چهارپایه خاطرات

چهارپایه خاطرات

نامت سکوتی است میان ِ دو آ
نم‌کشیده دعاهایم
بس که هی راه کشیده چشم‌هایم ،
به رقصیدنت
خنجر بکش
چهل دزد ِ بغدادم برابر نبود ،
برادر نبود
تولدت به جوزایم ،
من از تولد ، شوهرت بودم !

با شمشیر
دلت را ندزدیده‌ام
که با تفنگ پس بگیری !
با غزل نبرده‌ام که ترانه بخوانی
عربی برقصی
دریای سیاه را نشانم بدهی روی موهایت
افسانه‌ی کودکی سه‌ساله که نوزادی را ربود
من بودم
منتظر که بیایی
با شاخه‌ای مریم
و شاعر شدم
به همین سادگی

شعر تویی ،
پشتِ این‌همه سال
که موهایت را شانه می‌کشی
ـ موج ساحل را برد ـ

خودکشی نمی‌کنم !
خاطره‌هایم
چهارپایه‌ای‌ست که روی آن سیگار پشتِ سیگار
و گورِ بابایِ گربه‌هایی که حواسم را پرت می‌کنند
تو را نقاشی می‌کنم
مجسمه می‌نشینی
و کودکانِ هند
بتِ سکوت را بیشتر دوست دارند !

خام تقدیم می‌شوم . بدون هیچ خط‌خوردگی ، چراکه بدون هیچ خط‌خوردگی خواندمت !


دیدگاه‌ها

هنوز نظری ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

وحید پیام نور

وحید پیام نور
فعال مدنی، نویسنده، منتقد ، ناشر و فیلمساز
مدیرعامل موسسه فرهنگی اجتماعی دیدبان اصل هشتم
مدیرمسئول انتشارات بافر
مدیرمسئول آموزشگاه آزاد سینمایی آینه رشد
مدیرعامل شرکت بافر بنیان
http://payaamnoor.ir
کلیه‌ی حقوق محفوظ و نقل قول تنها با ذکر منبع پسندیده است.

آخرین مطلب
بیشترین بازدید
بیشترین محبوبیت
بیشترین مشارکت
پیوندها
بایگانی