آن‌قدر مشغله‌های این روزها زیاد شده که وقتی برای مطالعه‌ی متون دلخواهم ندارم. تنها آثاری که به انتشارات واردشده را می‌خوانم. فرصتی نیست روی رمان‌های نیمه رهاشده‌ام کار کنم. هنوز رمان قرارمان این نبود، دارد با خودش قرار می‌گذارد که تمام می‌شود یا نه. بااینکه در کارگاه‌هایم همیشه هنرجویان را منع می‌نمایم که هم‌زمان روی دو اثر کار کنند، متأسفانه خودم درگیر این دستور شدم و شاید بهتر باشد اعتراف کنم از همان زمان دیگر هیچ‌کدام به سمت‌وسوی سامان یافتن نرفتند که نرفتند.

نمایشگاه کتاب از فردا آغاز بکار می‌نماید. همیشه در شگفت از این‌همه موج گرفتگی‌ام که چرا و مگر چه چیز در این نمایشگاه یافت خواهد شد که همه دغدغه‌ی این‌ها دارند که حتماً حضور یابند؛ و تصاویری که توی تلویزیون پخش می‌شود، تنها بغضم را قلقلک می‌دهد. این‌همه اهل کتاب، در طول سال کجا هستند؟ مگر این تخفیف که در اصل سهم کتاب‌فروشی است چقدر است؟ این‌همه عکس و امضاء و ... حاشیه بر متن که فزونی یابد، مشخصن با وضعیتی چنین طرفیم. به‌قاعده‌ی روال دوازده ـ سیزده سال اخیر، بازهم در این نمایشگاه شرکت نخواهم نمود. همین‌که از دور اخبار و هیجانات کاذب را دنبال کنیم برایمان کافی است. وحیده اما فردا عازم است تا غرفه‌ی سایت شاعران پارسی‌زبان را همراهی کند و حرف آخر مراقب خودتان باشید. تا دوباره‌ها بدرود.