وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

۵۶ مطلب با موضوع «ادبیات :: سروده‌ها» ثبت شده است

نیشابور موهایت

برای وحیده

آمده‌ام از پشت تمام جیغ‌های چراغ‌راهنما

و صوت‌های چهارراه در گلوی پلیس
قرمزترین برق لبت
مرا میخکوب می‌کند
روبروی تابلویی نیمه‌کاره
کارگران مشغول کارند
و یک بی‌احتیاطی‌ی من
مغول‌ها را از سطرهای کناری به سمت غرب
حرکت می‌دهد تا نیشا ـ بور موهایت پریشان شود ...

۰ نظر
وحید پیام نور

انقلاب آرامش



اتفاقن جای عاشقانه‌هایم همین‌جاست
میان موج جمعیت معترضین گرانی
میان صف ِ نان و اصلن
هر جا که می‌خواهد باشد
وقتی
به ساده‌ترین شکل ممکن
عاشقت هستم.
می‌خواهم همین وسط
دستت را بگیرم
بالا ببرم
و با نواختن سرود ملی

۰ نظر
وحید پیام نور

روایتی از تو ـ لالایی انگشت‌هایت ...


از انگشت‌های کشیده می‌ترسم
از ظریف جثه‌ها هراس دارم
کمر ِ باریک و بینی کوچک
میان ِ خونم آدرنالین می‌پاشد
بااین‌همه وحشت
رمز اشتیاقم به تو معلوم نیست.

۰ نظر
وحید پیام نور

روایتی از تو ـ من تا ما


به‌جای خالی تو
روی تخت دست می‌کشم
گرمایت را جاگذاشته‌ای
پلک‌هایم می‌افتد

دست دراز می‌کنم
و داغی استکان
تصویر کمر تو را توی سرم پخش می‌کند
فرش خیس می‌شود
من و تو، توی تخت شنا می‌کنیم.

کرکره‌ی چشم بالا که می‌رود
دوباره کنارمی
خیالم تخت می‌شود.

وحید پیام نور ـ 8 خرداد 1392 ـ گرگان

۰ نظر
وحید پیام نور

بی‌بهانه


روی همین خط
یا خط قبل‌تر
کجا نامت را بنویسم
که بیشتر دوست داشته باشی؟
این روزها
فرق نمی‌کند کجای جهان باشم
وقتی یادت
قدم‌به‌قدم
تمام خط‌های دستم را
بهم ریخته ...


رفتم که بیاییم و حالا برگشته‌ام. افعال به‌هم‌ریخته است. ایام هم. بهر سبب مشیت الهی را گریز نیست. آدمی فرزند مرگ است و فراموشی. چه می‌دانم شاید بهتر باشد دقیقه‌ای سکوت کنم، به احترام مردی که رفت ...!

۰ نظر
وحید پیام نور

آنلاین برای وحیده


بدون استخاره و تردید
دوستت دارم
بدون اما و اگر
و ...
ای‌کاش
هرروز صبح چشم‌هایت بیدارم می‌کرد
برای نماز و نان نم‌زده توی سبد
سفره‌ای ساده باشد و
دست‌های تو چای بریزد

۰ نظر
وحید پیام نور

طرحی برای مادر


1
آسمان هم مشکی پوشیده
برای مادری که خدا
آسمان و زمین را

تقدیم او کرده

2
ببین مادر
چگونه
آب
می‌رود
واژه‌هایم حوالی نامت؟

۰ نظر
وحید پیام نور