ـ وردست میزرضا، شوفر.
بعد خبر اومد با مواد گرفتنت. پنج سال رفتی حبس. گفتی رفاقتی گردن گرفتی و رفیقت درت میاره، بعد گفتی صحنه ساختم نرم خدمت! هرروز یه دروغـ دونگی سر هم کردی. گفتم بذار برات زن بگیرم! گفتی کی زنشو میده به من!
: خا حالا توام! دختر میگیرم برات، همین دختر عذرا خانوم، دیپلمم داره!
ـ مرد با ضعیفه جماعت دمخور نمیشه ننه! یه زن بود تو عالم، آقام گرفت!
پاپیات نشدم که یا پاتی بودی یا قاتى. حالام این از وضعت. نفرینت کنم کجاتُ میگیره؟ فردا صبح بیام میدون میون ملت چیو ببینم؟ عر زدنِ تو رو یا صلوات فرستادن ملتُ؟ کجا رو دارم برم؟ خاک آقاتم اینجاس گوربهگورشده. یازده نفر! مگه گریهی یه مادر چنتا رضایت میجوره؟ والا اگه یکی با آبجی هاجرت همین کارو میکرد، خودت زیر پاشو خالی میکردی. حق دارن مردم... حق دارن!
عکس را روی شعلهی اجاق گذاشت، چشمهایش را بست ...
وحید پیام نور

دیدگاهها
هنوز نظری ثبت نشده است.