وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر منثور» ثبت شده است

تجویز ختنه برای سردرد

برای دست‌های شما
که ابرها را خجالت می‌دهد
و پاهایی که حتی یک‌قدم ...

رضای خدا بماند برای بعد؛ فعلن گلی به جمال ملت
یا هر بانک دیگری
که دو ـ سه روز زندگی قرضی
با سود شانزده در صد
و البته به‌شرط دو ضامن
اصلن ...

۰ نظر
وحید پیام نور

نفر سوم که شهید می‌شد


هرازگاهی فیل ما، 
هوای هندوستان 
برایش بد می‌شود 
و ناکجا خانه‌ی ما معنی! ـ به جهنم ـ 
به جهنم که ما سه رفیق بودیم 
و سیگارهایمان را با کبریت روشن می‌کردیم و 
همیشه 
نفر سوم که شهید می‌شد
من بودم 

۰ نظر
وحید پیام نور

دل پرتر از زیرسیگاری

تمام این سطرها 
تلاشی است عبث 
برای من که ماه را راه‌راه تماشا می‌کنم. 
هلال که هیچ حرام و حلال سرش نمی‌شود 
دل صاحب‌مرده‌ی ما 
پُـر تر از این زیرسیگاری است 
من هم که به‌اندازه‌ی یک باکس سنگینم 

۰ نظر
وحید پیام نور

شکم سیری

برادرم در خانه داد می‌کشد 
گاهی قداره در بیرون
گاهی خیابان
و نوهای خواهرم ـ بماند برای بعد ـ 
این وسط!
اصولن؛ برادر است و حق دارد به گردن ما 
و سعدی را با مقبره و مصراع ِ بنی‌آدمش به بم می‌سپاریم ...

۰ نظر
وحید پیام نور

اشتباهی از من (سه)

گناهِ من از لب‌های تو آغاز می‌شود
سلام
اینجا، پائیز است؛ حوالی‌ی نامه‌هایت، باتلاق‌های ویتـنام گریه می‌کنند،
برگ‌ها بوی خنده‌های بلوار کشاورز می‌دهد
تا یادم نرفته از یادت نبر جریمه‌های کودکی‌ام را همچنین نت‌هایی که روی سیگارهایم نوشته بودم را دود نکن، برای بچه، ضرر دارد
دیروز لب‌هایت را در غروب جاگذاشته بودی، دیگر تکرار نشود!
صدای تار موهایت را هم برایم ضبط کن، اینجا قرن‌هاست عقربه‌ها بیات‌شده‌اند،

۰ نظر
وحید پیام نور

آنلاین، برای صدای ویلن ِ دوست هنرمندم: جواد زمانی نیا

اگر شبیه کودکی‌ام نبودی

خدا
تو را به من
هدیه
نمی‌داد
تا معصومیت را دوباره باور کنم!
باور کن

۰ نظر
وحید پیام نور

برای عباس معروفی

چند روز پیش دلم برای عباس معروفی تنگ شده بود. فرصت نبود برایش ایمیل بزنم لاجرم این کار را بعنوان نظر در وبلاگش گذاشتم. اینجا هم اضافه شد بلکه بهانه ای باشد تا دوستان ٬ سال بلوا را بیاد بیاورند.


دلم گرفته بود
سر ریسمانی را که با آن تو را دار ...
زدند ... زیر گریه
کودکان شیلیایی،
: شیمیایی ... یکی فریاد زد و

۰ نظر
وحید پیام نور