دلشکسته
دل آدم تا 2 سالگی نمیشکند
در 4 سالگی با اسباببازی جوش میخورد
در 14 سالگی با دوستت دارم
در 24 سالگی با بوسه
در 34 سالگی با آغوش
در 44 سالگی به بعد اما
قلبی که بشکند؛ قلب نیست.
تکه جواهری است امانت میان سینهات
یادم رفت بگویم: با هیچچیز جوش نمیخورد اما
مگر خدا
خودش
کاری کند.
خطاب به خَطّاب خالی بند
این شعر مخاطب خاصی دارد و خطابهای است خطاب به خطّاب خالی بند
خستهام و این حرف، درد جدیدی نیست
حروف این لغتنامه
از مصر
خبر آورده
اجدادم باج نمیدادند
بوجار سرگذشت
فکر میکنم
به تمام سالهایی که از سرم گذشته
بوجار اتفاقهای خوب و بد میشوم
لبخندهای کم و نگاههای ساکت فراوان
بیخیال نداشتهها
بیخیال بغضها
بیخیال سختیها
بیخیال دلتنگیها
بیخیال سگ دو زدنها
بیخیال زوزههایی که برای گلهام کشیدهام
بیخیال ماه که دیوانهام میکند
بیخیال سایه که یکلحظه حتی تنهایم نگذاشته است
بیخیال هر چیز خوب و بد
وقتی به ظرافت دستهایت فکر میکنم
و چشمهایم تنگ میشود!
پیش میآید آدم از یک سال، یکعمر خاطره داشته باشد
و یکعمر را در یک سال زندگی کرده باشد
پیش میآید آدم
دلش بخواهد
دستهایش را زیر سر بگذارد
مات سقف بشود
چشمهایش را تنگ کند
و ... اللهاکبر!
پیش میآید
پس میرود
پیش میآید
پس میرود
قفسه سینهام بهسختی
مثل موجهای جنزده
که معلوم نیست سربههوای کدام ساحلاند!
کدام روز باز شود مشتم،
خدا میداند
بلرزد پشتم
خدا میداند
خیلی چیزها را
اینکه چقدر کسی را دوست داریم،
اینکه چه حرفهایی را آکبند نگهداشتهایم
اینکه چه چیز ما را میترساند
و از همه مهمتر
تنها خدا میداند
آدم چرا هیچوقت سروقت نمیرسد
در چه علیکی از سلام منی؟
در چه علیکی از سلام منی؟
به هیات کدامین دل ِ تنگی
که دلتنگیام ... امان ـ امان؟
سلامت که میکنم؛ دور میگیرد سرم
علیک که میدهی؛ یا مقلبالقلوب تلویزیون به شمارش معکوس میافتد
تحویل که بگیری، سال تحویلشده
تلویحاً اعتراف میکنم:
لبخندی روی لبهایم جوانهزده
و با همین سرعت انتشار
پای تمام ویروسها در گل جا خواهد ماند
گلوبلبل میشود دنیا اما
به معجزه لبخندت
و نیمی از سلاحهای جهان از کار میافتد.
نیمهی محرم نزدیک است
و من
سینه سونامی زدهام برایت سینه میزند
نذر کردهام
یک نذر کاملاً اختصاصی
از
کهف و کورت
به نیت ازکارافتادن باقیمانده سلاحهای جهان
به جاودانی لبخندت
... حول حالنا الی احسن الحال
غزه در استادیوم
چقدر فلسطین باید خاک قی کند
تا صهیون
مرتفعتر از 11 سپتامبر
برای هواپیماها
دست تکان دهد؟
چقدر خاک برای سرتان کافی است؟
سرطان ِ سردمداری عطش خون و خاکستر!
طرحی از 1382
بوی پوتین
پاهایم
گرفته
چَشمهایم
نشسته منتظر
کبوتر زیتونزارهای شمال
در کوچ ِ خوابهای هفتم ...
7 7 7 7
7 7
7
پرواز عشق ـ محمدرضا لطفی را انتخاب کرد
به بهانهی پرکشیدن خالق بال در بال، محمدرضا لطفی، تقدیمیای به آن حضرت درویش، پیشکش دوستان میشود...
□
امروز چرا محمدرضا؟
امروز چرا؟
هنوز گله از چرا برنگشته است
هنوز لابهلای نیزار
کسانی پی کسایی رفتهاند و بازنیامدهاند
و عشق لاغرتر از قبل
قیامت کرده
روی سیمهای تار
گرگان
در تو، گلدانی لبخند میزند
برای وحیده
□
در تو دری به بهشت باز میشود
در من دری ...
... به جهنم که جیبهایم پر از جنایات بانکیست
در من، دری جیغ میکشد
در من، کسی گوشهایش را گرفته
و هرروز
چشمهایش تنگتر میشود
در تو، گلدانی لبخند میزند
از این جاده
□
از این جاده
به تو میرسم.
درازی موهایت را میان ِ ما جاگذاشتهای
و پیچوتابِ اندامت
سر ِ هر پیچ
تابلوهای اخطاردهنده است
به یاد عباس جعفری
نمیدانم چه شد که یاد عباس جعفری افتادم. این بیسروته را به آن بینشان ِ نامآشنا تقدیم میکنم.
به تقدیر میاندیشم
به اینکه زمین گیسوان بلندش را کوتاه میکند
به اینکه کوهنوردی راه بازگشت را پیدا نمیکند،
به اینکه یک نفر صدایش میزند: عباس ... باس ... س سس
به یاد عباس جعفری، لبخند میزنم
جریمه
□
گناه ِ من از لبهای تو آغاز میشود
سلام
اینجا، پائیز است؛
حوالی ی نامههایت
باتلاقهای ویتـنام گریه میکنند،
برگها بوی خندههای بلوار کشاورز میدهد
تا یادم نرفته
از یادت نبر
جریمههای کودکیام را
نیشابور موهایت
برای وحیده
آمدهام از پشت تمام جیغهای چراغراهنما
و صوتهای چهارراه در گلوی پلیس
قرمزترین برق لبت
مرا میخکوب میکند
روبروی تابلویی نیمهکاره
کارگران مشغول کارند
و یک بیاحتیاطیی من
مغولها را از سطرهای کناری به سمت غرب
حرکت میدهد تا نیشا ـ بور موهایت پریشان شود ...
انقلاب آرامش
□
اتفاقن جای عاشقانههایم همینجاست
میان موج جمعیت معترضین گرانی
میان صف ِ نان و اصلن
هر جا که میخواهد باشد
وقتی
به سادهترین شکل ممکن
عاشقت هستم.
میخواهم همین وسط
دستت را بگیرم
بالا ببرم
و با نواختن سرود ملی
روایتی از تو ـ لالایی انگشتهایت ...
□
از انگشتهای کشیده میترسم
از ظریف جثهها هراس دارم
کمر ِ باریک و بینی کوچک
میان ِ خونم آدرنالین میپاشد
بااینهمه وحشت
رمز اشتیاقم به تو معلوم نیست.
روایتی از تو ـ من تا ما
□
بهجای خالی تو
روی تخت دست میکشم
گرمایت را جاگذاشتهای
پلکهایم میافتد
دست دراز میکنم
و داغی استکان
تصویر کمر تو را توی سرم پخش میکند
فرش خیس میشود
من و تو، توی تخت شنا میکنیم.
کرکرهی چشم بالا که میرود
دوباره کنارمی
خیالم تخت میشود.
وحید پیام نور ـ 8 خرداد 1392 ـ گرگان
بیبهانه
روی همین خط
یا خط قبلتر
کجا نامت را بنویسم
که بیشتر دوست داشته باشی؟
این روزها
فرق نمیکند کجای جهان باشم
وقتی یادت
قدمبهقدم
تمام خطهای دستم را
بهم ریخته ...
رفتم که بیاییم و حالا برگشتهام. افعال بههمریخته است. ایام هم. بهر سبب مشیت الهی را گریز نیست. آدمی فرزند مرگ است و فراموشی. چه میدانم شاید بهتر باشد دقیقهای سکوت کنم، به احترام مردی که رفت ...!
با مترو به جنگ می روم
□
بدون استخاره و تردید
دوستت دارم
بدون اما و اگر
و ...
ایکاش
هرروز صبح چشمهایت بیدارم میکرد
برای نماز و نان نمزده توی سبد
سفرهای ساده باشد و
دستهای تو چای بریزد
طرحی برای مادر
1
آسمان هم مشکی پوشیده
برای مادری که خدا
آسمان و زمین را
تقدیم او کرده
2
ببین مادر
چگونه
آب
میرود
واژههایم حوالی نامت؟
برای مرتضی آوینی
□
شهریور که میشود،
شهرری با صدای تو بیدار میشود
پا میگیری
ـ این پا، برای بعد ـ
از نردبان کودکیات بالا میروی
میافتی
پی ِ راههایی که به هرکجا میتوانند برسند
بزرگتر که میشوی،
هنرها را زیبا میکنی وقتی
انقلاب میکنی
اول علیه خودت
علف در مسیر دانشگاه!
□
آقای رئیسجمهور، من تعطیل است
با تمام رأیهای داده و ندادهاش
ـ رأی میگیریم ـ
آزادی یعنی همین
دست دراز کنی،
شاخهشاخه مزار شریف چلیم کنی
جوانان
دست بزنند
خماریشان را
برایت پست کنند
اکسپرس یا ترکیبات دیگری که فضانوردشان کند!
گارد ضد شورش بهانه است
به بهانهی سال نو ...
مقدمه: هرسال را با گردابه گرد گرمابه شروع میکردم و هرگز از این تکرار ابایی نداشتم. امسال اما تفاوت از همینجا آغاز میشود ...
بغض ماه
فرش را خشک نمیکند
فردا که در گلوی مرغ همسایه اعلام شود
خبردار میشوی
چرا، راه کوچهتان تا دانشگاه
اینقدر شبیه چشمهای من شده بود.
پسته که نمیتوانم برایت بخرم
از خیابان امام رضا
مشتی نخود
و چند نخ سیگار میگیرم
وحید پیام نور
فعال مدنی، نویسنده، منتقد ، ناشر و فیلمساز
مدیرعامل موسسه فرهنگی اجتماعی دیدبان اصل هشتم
مدیرمسئول انتشارات بافر
مدیرمسئول آموزشگاه آزاد سینمایی آینه رشد
مدیرعامل شرکت بافر بنیان
http://payaamnoor.ir
کلیهی حقوق محفوظ و نقل قول تنها با ذکر منبع پسندیده است.
دستهبندی
-
اندیشه
(۲۷)-
سیاستنامه
(۱۰) -
اندیشه دیگران
(۹) -
پیالهای نور (دینداری)
(۷)
-
-
اجتماع
(۳۷)-
آسیبهای اجتماعی
(۲) -
سازمان مردم نهاد
(۳) -
نقد اجتماعی
(۳۲) -
گرگاننامه
(۲)
-
-
ادبیات
(۸۹)-
سرودهها
(۵۵) -
داستان
(۱۷) -
نقد ادبی
(۸) -
درسهایی برای نوشتن
(۶) -
آثار ادبی دیگران
(۲)
-
-
سینما و تلویزیون
(۱۳)-
نقد و نظر
(۱۰) -
اصول فیلمنامه
(۲)
-
-
روزنوشت
(۳۹)
آخرین مطلب
بیشترین بازدید
بیشترین محبوبیت
بیشترین مشارکت
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۶)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۳)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱۰)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- اسفند ۱۳۹۳ (۱)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۱)
- مهر ۱۳۹۳ (۲)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱)
- تیر ۱۳۹۳ (۵)
- خرداد ۱۳۹۳ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۳)
- اسفند ۱۳۹۲ (۴)
- بهمن ۱۳۹۲ (۴)
- دی ۱۳۹۲ (۵)
- آذر ۱۳۹۲ (۵)
- آبان ۱۳۹۲ (۶)
- مهر ۱۳۹۲ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۲ (۴)
- مرداد ۱۳۹۲ (۷)
- تیر ۱۳۹۲ (۱)
- خرداد ۱۳۹۲ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۷)
- فروردين ۱۳۹۲ (۷)
- اسفند ۱۳۹۱ (۳)
- بهمن ۱۳۹۱ (۴)
- دی ۱۳۹۱ (۵)
- آذر ۱۳۹۱ (۳)
- آبان ۱۳۹۱ (۲)
- دی ۱۳۹۰ (۱)
- آبان ۱۳۹۰ (۱)
- مهر ۱۳۹۰ (۴)
- خرداد ۱۳۸۹ (۱)
- تیر ۱۳۸۸ (۲)
- فروردين ۱۳۸۸ (۱)
- شهریور ۱۳۸۷ (۱)
- مرداد ۱۳۸۷ (۱)
- تیر ۱۳۸۷ (۱)
- فروردين ۱۳۸۷ (۱)
- اسفند ۱۳۸۶ (۱)
- آذر ۱۳۸۶ (۲)
- مهر ۱۳۸۶ (۱)
- خرداد ۱۳۸۶ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۸۶ (۱)
- فروردين ۱۳۸۶ (۱)
- آبان ۱۳۸۵ (۲)
- مهر ۱۳۸۵ (۱)
- تیر ۱۳۸۵ (۱)
- خرداد ۱۳۸۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۸۵ (۱)
- فروردين ۱۳۸۰ (۱)


