مذاکرات ژنو لولو نبود و نیست!

مذاکرات ژنو لولو نبود و نیست!

س از زحمت‌های بسیاری که تیم مذاکره‌کننده ایرانی کشیده و بالاخره توانسته است در نهایت عزت و احترام، به نتایج امیدوارکننده‌ای در کاهش استرس‌ها، فشارها و تنش‌های بین‌المللی ایران داشته باشد. در مرز یکصدمین روز کار دولت توافقنامه‌ای پیرو مذاکرات ژنو به امضاء ایران و شش کشور گروه 1 + 5 (پنج عضو دائم شورای امنیت (: آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه) و آلمان) رسید. هنوز شیرینی این به اجماع رسیدن و موفقیت هنوز میان کاممان نچرخیده که می‌بینیم عده‌ای که هشت سال رفتند، نشست هسته‌ای و دراز کشیدن هسته‌ای داشتند و به هیچ نتیجه‌ای که نرسیدیم، هیچ؛ هرروز طناب تحریم به گردن مردم تنگ‌تر کرد، حالا شروع کرده‌اند. صدالبته همان روزی که رئیس سابقشان گفت ما اگر این‌قدر اختیار داشتیم هم به نتیجه می‌رسیدیم امروز قابل حدس زدن بود. حالا یکی رفته و کاری کرده، یا خوب یا بد. می‌شود یک‌بار، فقط یک‌بار بگذارید ما با همین بیسکوئیت خوش باشیم؟ وقتی رهبری که شما مدعی خود فداسازی برای ایشان هستید هم می‌گوید: ما حمایت می‌کنیم و از نتیجه خود را راضی نشان می‌دهد، شما چه می‌گویی؟

ادامه مطلب

به یاد عباس جعفری

به یاد عباس جعفری


نمی‌دانم چه شد که یاد عباس جعفری افتادم. این بی‌سروته را به آن بی‌نشان ِ نام‌آشنا تقدیم می‌کنم.

به تقدیر می‌اندیشم
به این‌که زمین گیسوان بلندش را کوتاه می‌کند
به اینکه کوهنوردی راه بازگشت را پیدا نمی‌کند،
به اینکه یک نفر صدایش می‌زند: عباس ... باس ... س سس
به یاد عباس جعفری، لبخند می‌زنم

ادامه مطلب

روزنوشتی دیگر

روزنوشتی دیگر


(ایمیل)هایی که به‌زودی تمام می‌شود ... بعد می‌تونم بشینم و یک‌نفس راحت بکشم. وقتی مسئولیتی رو قبول می‌کنم، یا قولی می‌دم تا از گردنم وا نشه، نمی‌تونم بیخیال بشم. امروز باید تا فردا نشده، کارهایی که وعده دادم رو تحویل بدم. سه قسمت هنوز مونده و من به خاطر فشاری که این روزهای آخر به خودم آوردم، خسته‌ام. مغزم درگیرِ سفریه که احتمالن اوایل هفته به سیستان خواهم داشت. دعا کنید ...


شعری از ژولیده نیشابوری

شعری از ژولیده نیشابوری


شعری از ژولیده نیشابوری که توسط «همای» زیباتر شده.

هر آن فردی که دارد ضرب عالم، زور هم دارد
بلی هر کس که دارد زور و زر مزدور هم دارد

مخور هرگز فریب زرق‌وبرق زر که می‌گویند
اگر ویرانه دارد گنج، مار و مور هم دارد

ادامه مطلب

روز بزرگداشت کوروش کبیر

روز بزرگداشت کوروش کبیر


روز کوروش بزرگ، روز ۷ آبان (۲۹ اکتبر) که تاریخ نویسان آن را روز ورود کوروش به بابل و صدور منشور کوروش می‌دانند به پیشنهاد سازمان بین‌المللی نجات پاسارگاد٬ انتخاب و نام‌گذاری شده است. این روز که تاکنون به‌طور رسمی در تقویم ایران ثبت‌نشده است بهانه‌ای است برای بزرگداشت نامی بزرگ.

کوروش کبیر روز بزرگداشت کوروش روز فتح بابل منشور کوروش کبیر


حماقت سرمایه‌داری تا کجا؟

حماقت سرمایه‌داری تا کجا؟

چندی پیش، در صفحات وب می‌گشتم که به این خبر شگفت‌انگیز در سایت صدای روسیه به زبان فارسی رسیدم:

نقل به عینه:
شرکت استرالیایی فروش دستمال توالت طلایی به ارزش 1.3 میلیون دلار برای هر رول را آغاز کرد. این وسیله بهداشتی از فلزات گران‌بهای 22 عیار ساخته شده است. در توصیف این محصول آمده است که گران‌ترین رول دستمال توالت در جهان است.
شرکت Toilet Paper Man اطلاعیه‌ای در خصوص آغاز فروش رول‌های دستمال توالت از طلای خالص را اعلام کرد. این دستمال توالت سه لایه کاملاً با طلا آغشته شده است.

ادامه مطلب

این روزهای من (1)

این روزهای من (1)


سلام.
این روزها به‌شدت درگیر نوشتن هستم؛ اما نه شعر و نه داستان و نه فیلم‌نامه. آن‌قدر شعر بدهکارم که نمی‌دانم وقتی برگردم سراغ این امپراتوری، چه می‌توانم داشته باشم. سوژه‌های داستانی و فیلم‌نامه‌های بسیاری در سرم رژه می‌روند. ولی آدم که نمی‌تواند هم‌زمان چند هندوانه را بردارد. چهارشنبه‌ی هفته‌ی پیش، نرم‌افزار نویسا را با تخفیفی ویژه پس از دودلی‌های بسیار، بالاخره خریدم و امروز و فرداست که فرصت کنم و نصبش کنم، شاید کمی کارهایم سبک‌تر شود. امیدوارم به مبلغی که پرداخت کردم بیرزد. به‌هرحال قیمت خود نرم‌افزار بدون تخفیف؛ سه میلیون تومان است که برای یک نرم‌افزار ایرانی، رقم درشتی محسوب می‌شود. متأسفانه هیچ‌یک از کاربرانی که این نرم‌افزار را تهیه‌کرده‌اند، (بجز روی سایت شرکت) در مورد میزان رضایت‌مندی‌شان چیزی، جایی ننوشته‌اند و به نظرم این کمی بی‌انصافی است. بعدها پس از واردکردن واژه‌های عامیانه به دیتا بیس نرم‌افزار، نظرم را درباره‌اش می‌نویسم. شاید به درد دوستانی چند بخورد. به‌هرحال بااینکه در فیس‌بوک و توئیتر به روزم، گفتم این سرا را که بیش از آن دو شبکه‌ی اجتماعی دوست دارم را نیز به‌روز کنم. بگویم که در چه حوالی‌ام و بروم ادامه‌ی نوشتنم را پی بگیرم.


جایگاه انسانیت در اندیشه برتراند راسل

جایگاه انسانیت در اندیشه برتراند راسل


برتراند راسل: 

تنها انسانیت را در نظر داشته باشیم و باقی چیزها را فراموش کنیم. اگر بتوانیم از عهده این کار برآییم، آینده انسان، بهشتی خواهد بود لبریز از شادی و دانش و آگاهی، ولی اگر موفق نشویم، یک نابودی عظیم و جهانی را پیش رو خواهیم داشت.


روز جهانی ریشه‌کنی فقر است، کاری بکنید

روز جهانی ریشه‌کنی فقر است، کاری بکنید


...
باید فقیر کشت
تا ریشه‌کن شود
این فقر خانه‌سوز

(از دفتر مفقوده‌ها، اشعار 1378)
امروز، روز جهانی غذاست. سومالی برایمان بندری می‌رقصد و ما با هیجان تمام دست می‌زنیم! فردا، 25 مهر، برابر با 17 اکتبر، روز جهانی «ریشه‌کنی فقر» است. همیشه حرف‌های قشنگ، راحت‌تر میان دهان می‌چرخد؛ اما سالی که مطرح می‌شود این است؛ آیا واقعن فقر قابل ریشه‌کنی است؟ همین فقر مادی را فقط می‌گویم، گور بابای فقر فرهنگی و سایر فقرهایی که سراغ آدم می‌آید! این سازمان‌های عریض و طویل بین‌المللی دارند چه کار می‌کنند در جهانی که هرروز فقیر در آن در درد خویش غرق‌تر می‌شود، سرتان را به سمت افریقا بچرخانید ببینید که فقیر یعنی آدم‌هایی که روی معادن سنگ‌های قیمتی راه می‌روند و در آن کار می‌کنند! فقیر یعنی کسی که در کشوری مستعمره زندگی می‌کند، حتی اگر میلیارد دلار پول نقد داشته باشد. فقیر یعنی کسی که در جهانی زندگی می‌کند که هنوز در آن استعمار و استثمار وجود دارد! فقیر یعنی من و تو که هرروز برای چیزهایی می‌جنگیم که خود نداریمشان!
فقر روز جهانی ریشه‌کنی فقر فقیر امپریالیزم


دعوتید به لذت از دعای عرفه

دعوتید به لذت از دعای عرفه



امروز، ۲۳ مهر (15 October) روز جهانی نابینایان است. برای یک روز هم که شده، عصای سفید دلمان را به خاطر بیاوریم. به بهانه‌ی همروزی این روز با «عرفه» بکوشیم که در همه عمر آن‌گونه باشیم که در پاسخ سؤال عرفت؟ سر تأکید بجنبانیم: بلی!
فرازی از دعای عرفه:
اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ...
به دوستان توصیه می‌کنم، یک‌بار هم که شده، ترجمه‌ی این مناجات را بخوانند! چراکه شعر است. چراکه حیف است اگر تغزلی این‌چنین را نخوانده باشی ...

ادامه مطلب

آغاز تغییرات را جشن می‌گیرم!

آغاز تغییرات را جشن می‌گیرم!

امروز، روز خانه‌تکانی شغلی‌ام هست. با خود به این نتیجه رسیدم که باید قید برخی از کارهایی که جز مشغله ی فکری و زمانی، حاصل دیگری در پی ندارد را بزنم. هرچه می‌خواهد بشود، بشود. قیمتش هم اصلن مهم نیست. نخست از آموزشگاه آزاد سینمایی و موسسه آموزش آزاد آیینه رشد دل بریدم و تنها خدا می‌داند برایم چقدر خداحافظی با این حوزه‌ها سخت بود. شاید روزی دوباره، حرکتی ازاین‌دست را تکرار کردم اما به حتم در نه در استان گلستانی که سوز خزان مدرک‌گرایی و خریدوفروش مدرک، کمر دلسوزان آموزش را نشانه می‌رود! نه در اینجا که مدعیان زیادند و دوستان ناپیمان و فراموش‌کار! بگذریم،

ادامه مطلب

دست رو دست

دست رو دست

جون ِ داداش یه شامی، ناهاری بیا در خدمت باشیم. بعدش هم یه مجلس می‌چینم باهم دوتایی یه حالی ببریم ... نه جون ِ داداش ... این چه حرفیه؟ نزن از این حرفا شاکی می شم آ! ... نه این چه حرفیه؟ ... به مولا سر اون جریان جا خال نداشتم، ... خاطرجمع ... چاکرتیم ... سالاری ... یا علی! 
تلفن همراهش را گذاشت توی جیبش و دستم را که در طول تماس در دستش گرفته بود؛ فشار داد.
ب َ، چاکر داش ِ گلم؛ خوبی؟
با دستپاچگی گفتم: س َس سلام. ...


ادامه مطلب

میمونی مهرگان گوشزد می‌شود

میمونی مهرگان گوشزد می‌شود


«مهرگان» متعلق به همه‌ی مردم سرزمین ایران بزرگ است و تنها یک جشن نیست. مهرگان یک بسته‌ی فرهنگی است. اینکه عده‌ای آن را مختص هم‌وطنان زرتشتی می‌دانند، در اساس به «به دینی» باوری ندارند والا، مشخصن فلسفه‌ی مهرگان، سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمت‌هایی است که به انسان ارزانی داشته و تحکیم دوستی و محبت میان انسان‌هاست. اهمیت این مسئله آن‌قدر بوده که در تقویم ایران قدیم، شش روز برای آن در نظر گرفته شده بوده. می‌خواهم عرض کنم که باید همه‌ی روزها را مهرگان دانست. همه‌ی روزها، روز پیمان و مخالفت با بی‌مهری و پیمان‌شکنی و دروغ است. از این بابت دیگر فرقی نمی‌کند که این فرهنگ در چه زمانی زمزمه و بازخوانی شود. می‌خواهد به تقویم فعلی شانزدهم مهر باشد، می‌خواهد از نخستین روز مهرماه شروع شود. می‌خواهد یک روز جلوتر باشد یا عقب‌تر. البته بعد دینی‌اش را مدنظر ندارم. به‌هرحال برای ما ایرانیان، آموزه‌های فراوانی است از مهر و دوستی. از نگران هم بودن‌ها و ... بیاییم و به همدیگر بگوییم چقدر اهل مهر هستیم. شاید زودتر از چیزی که فکر می‌کنیم قطار رفتنمان بوق آخر را هم زد! برویم و به پدر ـ مادر، برادر ـ خواهر، همسر ـ فرزند، همسایه هرکسی اصلن، حتی کسی که نمی‌دانیم چرا، ولی یقین داریم دوستش داریم، برویم بگوییم. دروغ را، دروغ را، دروغ را بجنگیم. بیاییم به‌جای تبریک‌های عادت گون، در عمل مهر را پاس بداریم. آنگاه هرروزمان جشن است، هرروزمان مهرگان.
مهرگانی باشید. — feeling loved in Iran.


تاثیر تو بر زندگی من!

تاثیر تو بر زندگی من!


(فئودور داستایوسکی):
آری، زندگی مملو از نشاط و سعادت است و حتی در زیرزمین هم می‌توان به نیک بختی نائل شد. آلیوشا تو نمی‌توانی تصور کنی تا چه اندازه اکنون به زندگی دل‌بستگی دارم و چه عطشی برای وجود داشتن و شناختن درمیان این دیوارهای خاموش در دل من به وجود آمده است، تمام رنج‌ها و دشواری‌ها را از میان خواهم برد به‌شرط آن‌که درهر لحظه بگویم من هستم، اگرچه بی‌یار و یاورم ولی باوجوداین هستم و آفتاب را می‌بینم و اگر هم نبینم بااین‌همه می‌دانم که وجود دارد.
فئودور داستایوسکی راز زندگی با تو


نظرسنجی در مورد رابطه با امریکا

نظرسنجی در مورد رابطه با امریکا

مطلبی خواندم در جوان آنلاین به قلم آقای صادقیان. در حد بضاعت جوابی بر آن می‌نگارم.

جناب آقای غلامرضا صادقیان

با سلام و احترام، با عنایت به مطلب منتشرشده از سوی شما در جوان امروز، پاسخی را به‌صورت دست‌گرمی، از سوی خودم به‌عنوان یک شهروند، تقدیم حضور می‌نمایم.
صحبت ازنظرسنجی، این مفهوم را می‌تواند داشته باشد که دولت می‌خواهد میزان مشروعیت تصمیمات خود را بسنجد و ببیند با چه هزینه‌هایی برای طرح این موضوع باید مواجه شود. نظرسنجی، روشی علمی جهت کاهش هزینه‌های ریسک یک عملیات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و یا اجتماعی است. اینکه شما ضرورت این مسئله را درک نمی‌کنید، برمی‌گردد به اندیشه دگماتیک که دارید. اینکه یک دولت حالا روی کارآمده که حتی در ظاهر خود را پاسخگوی مردم می‌داند چرا شما را آزار می‌دهد؟ این دولت دوست دارد این‌طور رفتار کند. اینکه شما وظایف دولت را به قانون اساسی محدود می‌کنید به معنی عدم درک صحیحتان نسبت به قانون و اصل تفکیک قواست.

ادامه مطلب

جریمه

جریمه



گناه ِ من از لب‌های تو آغاز می‌شود
سلام
اینجا، پائیز است؛
حوالی ی نامه‌هایت
باتلاق‌های ویتـنام گریه می‌کنند،
برگ‌ها بوی خنده‌های بلوار کشاورز می‌دهد
تا یادم نرفته
از یادت نبر
جریمه‌های کودکی‌ام را

ادامه مطلب

بزرگداشت مولانا

بزرگداشت مولانا


هشتم مهر را روز بزرگداشت مولانا نام نهاده‌اند. نام‌گذاری یک روز برای مردی که در هرروزی زنده‌تر است، با محدودیت‌های تقویم توجیه‌پذیر می‌نمایاند ولی آنچه توجیه ناشدنی است، فراموشی اهالی قلم است از این جناب. دورانی که اختراعات ملت ما به نام بادیه‌نشینان جنوبی و همسایگان غربی سند می‌خوردند به سر آمده. این روزها، شخصیت‌های ما را نیز گروگان می‌گیرند و کسی نیست صدایی بلند کند، اعتراضی بنماید و خشمی به تصویر کشد. مولانا تنها متعلق به اهالی شعر و عرفان نیست. مولانا، تجسد مهر است در اندیشه‌ای که بنیان آن را مهر نهاده است. شاید ازاین‌سبب باشد که مهرماه مفتخر به نام این جناب آمده است. به نظر می‌رسد اهالی تصویرگری و پیکره تراشان که می‌توانستند از سرچشمه‌ی مولوی بهره‌ها بجویند در این مهم ناموفق بوده‌اند. می‌نماید که اهالی هنرهای نمایشی، این جنون اشتیاق را و این شوق بر جنون را ندیده‌اند. عرصه‌ی تئاتر اگر مزین به شور معنوی مولوی می‌شد، شاید دیدنی‌تر بود. مولوی همان پیلی است که در مثنوی بدان اشارت فرموده. هموست که در برابر پیشگاه بزرگان، سر تواضع به خاک می‌ساید و از دیگر سوی، خود را چنان می‌شناسد که باید. مولوی از شناخت مرشد به شناخت مراد می‌رسد و آنگاه‌که به خود برمی‌گردد، نیست را می‌یابد و چه عظمتی است نهفته در نیستی‌اش. برخی به شعبده تصویر خویش بر فکر و روح دیگران حک می‌کنند و مولوی به شعبده‌ی نبود خویش آن می‌نماید که نبودنش هرروز حس شود. به‌پاس بزرگی‌اش، به‌پاس وقاری که بازیچه کودکان کوی‌اش گردید، به‌پاس آنکه از منبر فرود آمد، خدایش نردبان جهان به دستش تا بالا برود و برای ما زنجیریان خاک، داستان عاشقی درگذر طلافروشی به تصویر کشد. یادش مانا و روحش غریق رحمت واسعه‌ی حق.


هی ...

هی ...

هی سلام
هی خداحافظ
و میان این دو هی
زندگی
ما را «هی» می‌کند.


هرروز، روز شعر و ادب است!

هرروز، روز شعر و ادب است!

از اینکه علاقه‌ی چندانی به مرحوم شهریار ندارم، از خود دلخور نیستم. ابایی هم ندارم که بگویم مخالفم که «روز شعر و ادب فارسی»، در پرانتز «روز بزرگداشت استاد شهریار» را به همراه دارد. هر کس دلایلی برای کار خود دارد چه آنان که در تقویم این روز را نام‌گذاری کردند چه بنده‌ی حقیر. شاید از فردا پیام‌های تبریک زیادی روی شبکه‌های اجتماعی ردوبدل شود؛ اما به حتم فردا را در سوگ ادبی که به بهانه‌ی ادبیات در این مملکت، خاکسترش به باد سپرده‌شده، در غم خواهم گذراند.

ادامه مطلب

برمی‌گردم ...

برمی‌گردم ...


هرازگاهی حسی مثل همین حسی که سراغم آمده، می‌آید. اول روبرویم می‌نشیند و می‌گوید: هی! دارم با زبان خوش باهات حرف می‌زنم. خودت که می‌دونی؟ باس شروع کنی و من خودم را به بیراه‌های علی چپ و راست و هرکجا که شد می‌زنم. چایی‌اش را که هورت کشید، بلند می‌شود. کمربندش را می‌کشد و می‌گوید: خودت بنویس! اعتراف کن و من با اکراه شروع می‌کنم. نبودن‌هایم را بود می‌کنم و بودهایم را نبود. نابود می‌کنم خودم را در تک‌تک واژه‌ها و آن‌قدر گیج می‌خورم که بعضی وقت‌ها زمان را گم می‌کنم. یک‌بار نشستم به اعتراف و از روی صندلی‌ام تکان نخوردم تا داستان یک‌صد صفحه‌ای تمام شد. وقتی می‌خواستم دستشویی برم پاهایم خشک شده بود. خلاصه اینکه دوباره آن حس سراغم آمده؛ اما این بار می‌خوام مقاومت کنم. آن‌قدر مقاومت کنم که تنم کبود شود. به حتم با برادران سیاه‌پوستم علیه تبعیض نژادی قیام خواهیم کرد. حتم دارم این بار با مالکوم به مکه می‌روم و در برگشت، نمی‌گذارم به امریکا برود. می‌گویم: بیا برویم خانه‌ی خودمان برادر. بی‌خیال دنیا. بعد ابوالحسنم را نشانش می‌دهم که چقدر از اینکه از زنش جداشده خوشحال است. شاید هم باهم برویم و دستی به سر بچه‌هایی بکشیم که در میانمار یتیم شده‌اند. چه می‌دانم؟ شاید هم بردمش به خانه و اپیزود سوم قرارمان این نبود را تمام کردم. به‌هرحال آن حس آمده! اگر مدتی نبودم، با دست پر بر خواهم گشت.


امان از چشم‌های تو

امان از چشم‌های تو



چشم برزخی من داشتم ولی
چشم‌های تو برزخ می‌کرد.


زهرایی هم رفت ...

زهرایی هم رفت ...


درنهایت تأسف و تأثر، مطلع شدیم «محمد زهرایی»، مدیر محترم و فعال انتشارات کارنامه دربازکن را وداع گفته‌اند. با آرزوی مغفرت برای آن بزرگوار، مصیبت وارده را به بازماندگان آن مرحوم و کلیه اهالی فرهنگ و ادب این مرزوبوم تسلیت می‌گوییم. امید که همه‌ی ما در مسیر نشر، راه عزیزانی ازاین‌دست را ادامه دهیم.


نیشابور موهایت

نیشابور موهایت

برای وحیده

آمده‌ام از پشت تمام جیغ‌های چراغ‌راهنما

و صوت‌های چهارراه در گلوی پلیس
قرمزترین برق لبت
مرا میخکوب می‌کند
روبروی تابلویی نیمه‌کاره
کارگران مشغول کارند
و یک بی‌احتیاطی‌ی من
مغول‌ها را از سطرهای کناری به سمت غرب
حرکت می‌دهد تا نیشا ـ بور موهایت پریشان شود ...

ادامه مطلب

معرفی باشگاه کتاب‌خوانی بافر

معرفی باشگاه کتاب‌خوانی بافر



باشگاه کتاب‌خوانی بافر، تلاشی است گروهی، به‌منظور معرفی تازه‌های نشر در حوزه ادبیات (شعر، داستان، ادبیات نمایشی، نقد و مباحث تئوری و زبان‌شناسی) و ارائه فرصت برای مطالعه شدن و مطالعه کردن. درواقع، این گروه، حمایت مخاطبینی است که خود مؤلف هستند از مؤلفینی که خود مخاطب هستند. تمام کسانی که در آتش «چاپ و نشر کتاب در ایران»، تنی سرخ‌کرده‌اند می‌دانند که ورای مسائل مربوط به نشر اعم از هزینه‌های مادی و معنوی برای مؤلف، پس از چاپ، نویسنده با مشکل توزیع کتاب روبرو می‌شود. این مشکل بخصوص میان نویسندگان جوان، بیشتر به چشم می‌آید. از سوی دیگر، معمولاً روند رسیدن کتاب‌ها به شهرستان‌ها آن‌قدر کند است که مخاطب شهرستانی عادت کرده تازه‌های نشر را بیش از یکسال پس از چاپ در کتاب‌فروشی‌های شهر خود پیدا کند.

ادامه مطلب


وحید پیام نور

وحید پیام نور
فعال مدنی، نویسنده، منتقد ، ناشر و فیلمساز
مدیرعامل موسسه فرهنگی اجتماعی دیدبان اصل هشتم
مدیرمسئول انتشارات بافر
مدیرمسئول آموزشگاه آزاد سینمایی آینه رشد
مدیرعامل شرکت بافر بنیان
http://payaamnoor.ir
کلیه‌ی حقوق محفوظ و نقل قول تنها با ذکر منبع پسندیده است.

آخرین مطلب
بیشترین بازدید
بیشترین محبوبیت
بیشترین مشارکت
پیوندها
بایگانی